-فردا میخوام ناهار رو بمونم شرکت؛ برای همین. -اپ دوستیابی تیندر بوش میاد و همکارات ه وس میکنن. نه توی اتاق خودم میخورم. -باشه عزیزم. هیراد که نقشهام رو میدونست بهم چشمکی زد و مشغول خوردن غذاش شد. خب اپ دوستیابی تیندرم فردا حسابت رو میرسم! بعد شام سمت اتاقم رفتم. در رو باز کردم و داخل شدم. گوشیام رو از روی عسلی برداشتم تا نگاهی بهش بندازم. نه زنگی زدی اپ دوستیابی تیندر نه پیامی دادی! ای خدا دلم گرفته، بهم بگو چیکار کنم؟! اپ دوستیابی تیندرج نیست همه چی تیره و تاره! خدایا به جرم کدوم گ ناه اینجوری اپلیکیشن دوستیابی تیندر میکنی؟ اگه گناهکارم، اگه کاری کردم که باعث رنجشت شده، تو رو قسمت میدم به حرمت بندههایی که برات عزیزن ازخطاهام بگذر! دلم از زمین و زمان گرفته، هرکی رو دوست داشتم تقدیر ازم جداش کرد. توی گالری رفتم. عکسا اپ دوستیابی تیندرم یکی یکی رد کردم تا به عکسای خودم و آرشام رسیدم.
اپ دوستیابی تیندرز! چهطوری میتونی مردنم رو ببینی و کاری نکنی؟ اپ دوستیابی تیندر میتونی اینقدر راحت فراموشم کنی؟ بهت گفتم نرو! من بدون تو میمیرم! تو گناهی نداری و تقدیر من اینجوریه. هرکی از راه رسید یه اپلیکیشن دوستیابی تیندر بهم زد و رفت. تو با عشقت خوش باش، منم با عکسات سر میکنم! میخوای بازم برات الالیی بخونم؟ باشه پس گوش کن ببین چی میخوام برات بخونم. -الی الالیی، اپ دوستیابی تیندرج کجای دنیایی؟ الی الالیی، گریم عجب صدایی! الال الال الالیی، عروسک من بخواب نبینی مردن من رو الال الال الالیی نبینی زخمی و بستر و رو دیوار خوردنم رو الال الال الالییی پنج و شیش و هفت صبح تا این موقع بیدارم و الال الال الالیی... آرشام، میخوام فراموشت کنم. سه ماه گذشت؛ ولی خبری ازم نگرفتی!
اپ دوستیابی تیندرم ثابت کردی
اپ دوستیابی تیندرم ثابت کردی که دوستم نداشتی، ثابت کردی که برات مهم نیستم. به اپ دوستیابی تیندرز قسم حاضر بودم به خاطرت با کل دنیا بجنگم؛ اما تو پای من نموندی، جلو چشمای من دستای عشقت رو گرفتی! زنده بودن من ازمرگ غم انگیزتره! نفهمیدی زندگیم بودی و با رفتنت زندگیم رو نابود کردی؛ فقط دارم نفس میکشم لعنتی! نمیفهمی، نمیدونی چی کشیدم! مغزم نمیکشه، پیش خودش درگیره. آخه تو سهم من بودی، مال من بودی! اپ دوستیابی تیندرم خودت قلب شکستم رو آروم کن. اشکام رو پاک کردم و گوشی رو سرجاش گذاشتم.
صبر کن اپ دوستیابی تیندرج میام
بالشت زیر سرم رو مرتب کردم و چشمام رو بستم. اپ دوستیابی تیندر حاضری؟ -آره، صبر کن اپ دوستیابی تیندرج میام. ظرف قورمهسبزی که پر فلفل کرده بودمش رو برداشتم و با عجله سمت هیراد رفتم. -بریم. اپلیکیشن دوستیابی تیندر به دستم انداخت و گفت: -بیچاره اهورا! دلم از اپ دوستیابی تیندرج براش کبابه.
تک خندهای کردم و گفتم: -با گوشیم برات فیلم میگیرم تا بهترین صحنه زندگی دوستت رو از دست ندی. -از تو باید ترسید. بریم دیر شد. سوار ماشین شدیم و هیراد سمت شرکت حرکت کرد. در اتاق رو باز کردم و داخل شدم، اهورا هنوز نیومده بود و فرصت مناسبی بود تا غذا رو قایم کنم. میخواستم به بهانه ای برای ناهار نگهش دارم و بعد غذا رو بدم بخوره، توی کمد قایمش کردم و اپلیکیشن دوستیابی تیندر میزم نشستم. نگاهی به اتاق انداختم، زیاد تغییر نکرده بود؛ ولی فضا کمی بازتر شده بود. -اوم به نظرم بد نشده! -اپ دوستیابی تیندر که بد نمیشه؛ چون ایدههای من همیشه عالیه! با صداش سمتش برگشتم و خواستم جبهه بگیرم که یاد نقشهام افتادم؛ برای همین با مهربونی گفتم: -سالم صبحتون بخیر. بله واقعا اپ دوستیابی تیندرز عالیه، اتاق خیلی خوب شده! با تعجب نگاهم کرد