ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
40 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل بهزاد
بهزاد
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل فریبا
فریبا
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
35 ساله از شهریار
تصویر پروفایل دکتر پرهام
دکتر پرهام
31 ساله از ورامین
تصویر پروفایل سید حمیدرضا
سید حمیدرضا
39 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
28 ساله از تهران

ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم خارجی

ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم شدم و بیرون رو نگاه کردم ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل این آهنگی رو که میگم بزن، اگه تونستی بدون اشکال بزنی

ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم خارجی - همسریابی


تصویر ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم خارجی

. با لذت داشتم عطرش رو میبلعیدم. ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم نگاهی رو رو خودم احساس کردم. برگشتم و دیدم یه پسر جلف از این دخترنماها نشسته با دوستاش روی من زوم کرده. اخمی کردم و سرم رو برگردوندوم. هی صدای پیس پیس کردنش میاومد. کسی هم غیر من و آرشام نزدیک اون پسرنبود تا صداش رو بشنوه. پسره: هی خانوم خوشگله! برگرد یه نگاه هم به ما بنداز، بابا نازتم خریداریم. هی عرفان! اون رو ببین عجب جیگریه! مشت شدن دستای ثبت نام سایت همسریابی دو همدم رو کنارم حس کردم. پسره چند باری هم پیس پیس کرد که آرشام با خشم برگشت و گفت: -صدات رو ببر تا نزدم فکت رو پایین نیاوردم. پسره: اوه شما کی باشین؟! آرشام: االن نشونت میدم که کیام!

خواست از جاش بلند بشه که مریم جون دستش رو گرفت و گفت: -ولش کن مادر از این الت و لوتها زیاده. بهش توجه نکن، اونقدر جیک جیک میکنه تا خسته میشه و میره. از حرف مریم جون خندهم گرفت که آرشام با چهرهای خشمگین نگاهم کرد. ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم: مثل اینکه ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم از جیک جیک اون جوجهها همچینم بدشون نیومده! میخوای برو شمارهاش رو بگیر. نفسای گرمش که به صورتم میخورد ترسم رو بیشتر میکرد. چیزی نگفتم و سرم رو پایین انداختم. بعد از خوردن غذا که کوفتم شد به سمت خونه به راه افتادیم. کسی تو ماشین چیزی نگفت. ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم هم با سرعت رانندگی میکرد. من نمیدونم این بشر چشه! یعنی اینقدر غیرتی بود و من نمیدونستم؟!

ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل این آهنگی رو که میگم بزن

بیخیال فکر به ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم شدم و بیرون رو نگاه کردم ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل این آهنگی رو که میگم بزن، اگه تونستی بدون اشکال بزنی یعنی دیگه الزم نیست فردا شب باز این رو یادت بدم؛ عوضش چند تا نت رو هم بهت میگم و دیگه خالص! بستگی به خودت داره که تو این ماه این چند تا آهنگی که بهت گفتم و تونسته باشی یاد بگیری. سرم رو تکون دادم و مشغول زدن نتی شدم که خیلی سخت بود و دو روز با ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم مشغول تمرینش بودم. فردا شب یه ماه کامل میشه و به قول آرشام خان دیگه خالص! -آفرین!

فکر کنم این رو دیگه کامل یاد گرفتی، عالی بود! لبخندی از این حرفش زدم و گفتم: -خیلی ممنون. سرش رو تکون داد و به در اشاره کرد. هنوزم از این اخالق مزخرفش بدم میاد! یه بار با آدم خوبه یه ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل بد، قاطی داره بیچاره! بلندشدم و از اتاقش بیرون زدم. ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدل داشت دکورای توی راهرو رو پاک میکرد. -خسته نباشی فرزانه جونم. -تو هم خسته نباشی خانم گیتاریست!

ثبت نام سایت همسریابی دو همدم! فردا دیگه تموم میشه، نه؟

مرسی عزیزم. باالخره این نت لعنتی رو یاد گرفتم! -خب ثبت نام سایت همسریابی دو همدم! فردا دیگه تموم میشه، نه؟

آره آخریشه. فردا زیاد کار دارم؛ باید کل این یه ماه رو که هرچی یاد گرفتم با هم تمرین کنیم. -موفق باشی! -قربونت. رفتم توی ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم تا خودم هم یکم تمرین کنم. صبح با صدای گنجشکهایی که روی درختها سر و صدا راه انداخته بودن بیدار شدم. کش و قوسی به بدنم دادم و از جام بلند شدم. امروز باید کلی تمرین کنم تا وقتی ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم میاد بتونم همه نتهایی که این یه ماه یادم داده رو براش بزنم و اون هم بهونهای نداشته باشه! با سوت از نردهها سُر خوردم و پایین رفتم. آرشام داشت کفشش رو میپوشید برگشت و گفت: -میافتی زمین دست و پات میشکنه، حوصله نعش کشی نداریما! -ثبت نام سایت همسریابی دو همدم دور از جونم! دوما از باشه؛ حتی نعشه من رو روی دوشت بندازن! -کم خودت رو تحویل بگیر دختر. -همینه که هست! زبون که نیست... نذاشتم حرفش رو ادامه بده و گفتم: -شما برو به کارت برس تا دیرت نشده. -آره تو هم تاشب تمرین کن، خداحافظ. -به سالمت! ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدل از آشپزخونه اومد بیرون و خواست بره طرف پلهها که من رو دید. -اینجایی ترالن؟ -نه اونجام، مگه نمیبینی؟!

مطالب مشابه