از طرفی از دست آرشام عصبانی بود و از طرفی هم میترسید که مدارکش دست پلیس بیفتد و کل زحمات چندین و چند سالهاش به باد برود! اپلیکیشن بادو دوست یابی »آرشام« در اتاق کنترل نامحسوس رو باز کردم و وارد شدم. رامین و سایر بچهها مشغول چک کردن مدارک بودند. رامین یه کپی دیگه از فلش گرفت و فلش اولی رو درج پرونده کرد. -خسته نباشین رفقا! هر سه برگشتن و جوابم رو دادن. اپلیکیشن بادو دوست یابی: آرشام فقط یه چیزی مونده. -چی؟! -اینکه بتونی چهرهی اصلی فرهمند رو شناسایی کنی. توی این مدارک عکسش هست؛ ولی نمیشه تشخیص داد که چهرهی اصلیشه یا نه! -به نظرت ویدا میتونه بهمون کمک کنه؟ -نمیدونم؛ ولی... صدای گوشیش مانع از ادامه حرفش شد.
گوشیش رو برداشت و دکمه اتصال رو فشار داد. -چی؟! با هر کلمه رنگش به سرخی میزد و نشون از عصبانیتش میداد. گوشیش رو قطع کرد و اپلیکیشن بادو دوست یابی دستاش رو بین موهاش فرو کرد. -چی شده؟ -جاسوسمون زنگ زد، فرهمند مدارک رو با دستگاهی امتحان کرده و به کپی بودنشون پی برده! افرادش رو فرستاده جلوی خونه تو تا کشیک بدن و تعقیبت کنن. -پس با این حساب دیگه نمیتونم پایگاه بیام! -نه؛ باید کاری کنی که فرهمند بفهمه کپی کردن مدارک کار تو نبوده و کار یکی دیگه بوده. -اپلیکیشن بادو دوست یابی چهجوری ؟
دانلود اپلیکیشن دوست یابی بادو باید حرفم رو باور کنه؟
اون راننده دانلود آخرین ورژن badoo برای اندروید... -روی چه حسابی دانلود اپلیکیشن دوست یابی بادو باید حرفم رو باور کنه؟ -خب تو که وقتی برای کپی کردن مدارک نداشتی، اون هم شک نکرده که ممکنه پلیس باشی! تو نباید حرفی از کپی بودن مدارک بزنی؛ باید بری عمارت و جوری حرف رو به مدارک بکشونی. اگه خودش ماجرا رو بهت گفت اونموقع میتونی انکار کنی و تقصیرا رو گردن راننده بندازی و بگی که تو وقت کافی برای اینکار نداشتی و حتی خودتم برای نجات مدارک زخمی شدی و اون مردی هم که همراهت بود شاهده؛ اما اگه چیزی نگفت باید کاری کنی که سرش مشغول بشه! -یافتم! فرهمند بهم قول داده بود مدارک رو براش ببرم هرچه زودتر عروسی من و اپلیکیشن بادو دوست یابی رو راه میندازه. بهتره سرش رو به عروسی گرم کنم. -فکر خوبیه؛ ولی اون دانلود اپلیکیشن دوست یابی بادو به شدت بهت شک داره و ممکنه یه کارایی بکنه. پس حواست رو خوب جمع کن.
اپلیکیشن badoo دوست یابی مشغول خوردن
باشه رفیق، خیالت راحت! اپلیکیشن badoo دوست یابی مشغول خوردن ناهار بودم که زنگ در به صدا دراومد. از پشت میز بلند شدم و آیفون رو برداشتم، چهرهی شاد و خندون آیال جلوی روم ظاهر شد. -داداشی در رو باز کن! در رو باز کردم و سمت آشپزخونه رفتم تا میز رو مرتب کنم. -داداشی کجایی؟ دانلود آخرین ورژن badoo برای اندروید که آیالت اومده! خندهام گرفت. دختره دیوونه انگار عشقمه که میگه بیا آیالت اومده. -آرومتر فسقله! دانلود اپلیکیشن دوست یابی بادو همه همسایهها میریزن اینجا. مامان: چیکار میکنی پسرم؟ بیا اینجا دیگه. -صبر کنین قهوه دم کنم االن میام. -مامان میگم داداش کدبانویی شده برای خودشها! دانلود اپلیکیشن بادو دوست یابی خندید و گفت: -االن میاد موهات رو میکشه، اونوقت حالت رو میپرسم. -وای نه! داداشی تو بیا بشین من خودم دم میکنم. غش غش خندیدم و از آشپزخونه بیرون رفتم. پیش آیال نشستم و دماغش رو کشیدم. -تو این زبون رو نداشتی سرت رو دانلود آخرین ورژن badoo برای اندروید میبردن فسقله! -اه کم به من بگو فسقله! پونزده سالمه؛ ولی تو بازم من رو فسقله صدا میکنی! -هرچند سال هم داشته باشی بازم کوچیکتر از داداشتی. مامان: چهقدر خونهات سوت و کوره آرشام، مگه اپلیکیشن بادو دوست یابی اینجا نمیاد؟ -چرا میاد؛ اپلیکیشن badoo دوست یابی نه زیاد. -خب بهش زنگ بزن بیاد دور هم باشیم. یه فکرخوب به ذهنم رسید. ویدا اونقدر عاشقم بود که هر چی میگفتم رو بدون چون و چرا قبول میکرد! -سالم عزیزم. -سالم عشقم، خوبی آرشام جونم؟ -خوبم دانلود آخرین ورژن badoo برای اندروید میای این طرفا؟ -آخ جون، معلومه که میام!